" تجاوز کردن بد و ممنوع است، اما.... اگر به کافر و نامسلمان باشد؟ باکی نیست!"
" دروغ گفتن ناپسند است، اما....اگر به دشمنان دین گفته شود؟ باکی نیست!"
" غیبت نمودن گناه کبیره است، اما.... اگر غیبت فرد نامسلمانی باشد؟ هیچ اشکالی نخواهد داشت!"
" قتل و کشتار آدمها نکوهیده است، اما.... اگر در رابطه با غیرمسلمان باشد؟ باکی نیست!"
و..... من می گویم، هر کسی که به این اماها و اگرها، اعتقاد داشته و بدانها مومن باشد؛ در نابخردی وی کوچکترین شبه و
تردیدی وجود نخواهد داشت.
بر هیچ انسان فهمیده ای پوشیده نیست، که دو ارگان مهم در اندام داخلی آدمها، نقش مؤثری در جریان زندگی فردی و اجتماعی او دارند. این اعضای داخلی بدن آدمی، قلب و مغز او هستند که با هم در شکل ظاهری هیچ تشابهی ندارند؛ و در نوع کار و فعالیت هم با یکدیگر بسیار متفاوت هستند. در یکی از آنها عواطف و احساسات فرد حضور دارند؛ و در آن دیگری نیز، سیستم های ادراک عقلی و خرد فردی انسان نهفته می باشند. عده ای از مردمان هستند، که هیچگاه اندیشه ننموده اند، که چه وقت و درکجا، از هر کدام از این دو ارگان وجود خودشان، همان طوری که باید و صحیح است استفاده بکنند؟ همان گونه که نمی دانند، چه هنگامی همزمان از هر دوی آنها بهره گیری بنمایند. گاهی لازم است برای انجام دادن امری، تصمیم مهمی گرفته بشود؛ اگر فقط به اوامر بخش قلب توجه بشود، و میدان و حوزه تصمیم گیری یک فرد، به یورش و تهاجم عواطف و احساسات وی سپرده شوند؟ درحقیقت فاصله وسیعی میان سیستم ادراک و خرد ورزی او، با قلب انباشته از عطوفت وی ایجاد می شود. عکس این قضیه هم صادق است؛ اگر وظیفه تصمیم گیری را، فقط به بخش مغز بدهیم، و به گونه ای خشک و منجمد، به موضوع بنگریم؟ بخصوص اگر این کار را به طور مستمر به انجام برسانیم؟ از خودمان موجودی سرد و غیرعاطفی خواهیم ساخت. خشک و منجمد بودن یک فرد، ضمن آنکه برای خودش مشکل آفرینی می کند؛ برای کسان دیگری که در آن جامعه هستند نیز مسآله برانگیز خواهد بود. همانطوری که زیادی احساساتی بودن یک فرد، از وی یک موجود غیر مستقل، غیر منطقی، و وابسته را می سازد؛ از یک فرد غیر احساسی و منجمد هم، موجودی تکرو، خودمحور و مردم گریز را به وجود می آورد. از آنجائی که انسان، یک موجود اجتماعی است، بیشترین کنشهای رفتاری و کرداری و گفتاری او، با همه زمینه های زندگی افراد آن جامعه، که بافت مدنی آن را تشکیل می دهند ارتباطی تنگاتنگ خواهد داشت . بنابراین تأثیر پذیری فرد و جامعه از یکدیگر ایجاب می کند که همه نکات مربوط به کنشها و واکنشهای افراد یک جامعه را، با دقت در نظر بگیریم. در کنار مسائل اجتماعی در یک جامعه، موضوعاتی هم هستند که در جریان زندگی ساکنان آن دیار، تأثیرات مهمی خواهند داشت. از جمله این موضوعات، محور مذهب و دینداری است، که دارای ضوابط و دستورات منحصر به همان محور می باشند است. در بافت اجتماعی اقوام گوناگونی که در یک جامعه زندگی می کنند؛ تنوع ادیان مشهود است. ولی میزان تأثیرات مثبت و منفی یک دین، بر دینمداران آن، موضوع بسیار مهمی است که نقش تعیین کننده ای در فرهنگ قومی آنان خواهد داشت. همه ادیانی که می شناسیم کم و بیش پیروانی دارند که برخی از آنها مذهبشان را از گذشتگان خودشان به ارث برده اند. این دسته از مردم، همانند طوطی به تقلید و تکرار نمودن دستوراتی دینی خویش می پردازند. کسانی هم هستند که خود تصمیم به داشتن دین مورد نظرشان را گرفته اند. اینان از دستورات مورد پسندشان پیروی می کنند. اما در میان هر دو دسته کسانی هم هستند که به خوبی تشخیص می دهند که کدام قسمت از دستورات دینی ایشان به کار آنها می آیند؛ و کدام نه؟! همان گونه که می دانند، پیروی نمودن از کدام بخش ازآن دین، از آنها یک فرد منطقی می سازد یا وی را به دگماتیسم مذهبی مبتلا می نماید! بخش عظیمی از مردم کشور ما، که به زور شمشیر عربهای بدوی، دین پاک اهورائی خودشان را از دست دادند و به زور به اسلام گرویدند؛ در شرایط خاص زمانی آن موقع ناگزیر به پذیرش آن بودند. اما اکنون، حالا که همگی ما به خوبی و به آشکارا می دانیم و می فهمیم که بعضی از احکام و دستورات این دین زورمحور، هیچ رابطه ای با ادراک منطقی ندارد؛ چرا باید همچنان سنگ آنرا به سینه بکوبیم؟ اگر ما توجه کامل خود را، فقط به سه نکته دستوری از این دین بیفکنیم؟ مشاهده خواهیم کرد که چرا عنوان این نوشتار کاملا مناسب انتخاب شده است؟!! " تجاوز کردن بد و ممنوع است، اما.... اگر به کافر و نامسلمان باشد؟ باکی نیست!" " دروغ گفتن ناپسند است، اما....اگر به دشمنان دین گفته شود؟ باکی نیست!" " غیبت نمودن گناه کبیره است، اما.... اگر غیبت فرد نامسلمانی باشد؟ هیچ اشکالی نخواهد داشت!" " قتل و کشتار آدمها نکوهیده است، اما.... اگر در رابطه با غیرمسلمان باشد؟ باکی نیست!" و..... من می گویم، هر کسی که به این اماها و اگرها، اعتقاد داشته و بدانها مومن باشد؛ در نابخردی وی کوچکترین شبه و تردیدی وجود نخواهد داشت. بهار 1390 هلند محترم مومنی روحی http://parsdailynews.com/82128.htm |
No comments:
Post a Comment